به سوی کمال

چاپ

رای دهی: 5 / 5

فعال سازی ستارهفعال سازی ستارهفعال سازی ستارهفعال سازی ستارهفعال سازی ستاره
 
ریاضی   کتاب‌های مبانی ریاضی   جزوه های مبانی ریاضیات (مبانی ریاضی)  

به سوی کمال در سایت ریاضیات ایران

ب: آيا ما نمی‌توانيم مفاهيم را بدون واژه‌ها و جملات انتقال دهيم؟

الف: منظور ما از زبان فقط به زبان گفتاری و نوشتاری نيست. تصوير، موسيقی، نمايش و به طور کلی هنرهای تجسمی بيش از کلمات می‌توانند مفاهيم را انتقال دهند. نکته مهم آن است که تمامی ابزارهای انتقال مفاهيم به حواس ما وابسته است. وقتی کتابی را می‌خوانيم ويا فيلمی را مشاهده می‌کنيم، وقتی يک سخنرانی را می‌شنويم يا به يک موسيقی گوش می‌کنيم، وقتی غذایی را می‌چشيم ويا بویی به مشاممان می‌رسد، وقتی روی زمين قدم می‌زنيم و سختی و نرمی آن را حس می‌کنيم، همگی پيام‌هایی را به ذهن ما مخابره می‌کنند و در ما احساس و باور به وجود می‌آورند. ما نيز با اين باورها پيرامونمان را قضاوت می‌کنيم. به بيان ساده‌تر: انسان چيزی جز حواس خود برای ادراک پيرامون خود ندارد.

ب: اين نکته ساده و در عين حال بسيار شگفت انگيز است.

الف: آنچه در ذهن ماست و مجموعه باورهای ما تصويری از واقعيت بيرونی است. از سوی ديگر تفاوت ما با بسياری از اشياء و موجودات ديگر آن است که امکان تفکر و استنتاج در مغز ما طراحی شده است. بر اين اساس بايد بگويم هر انسان يک نظريه است.

ب: اصول اين نظريه کدام است؟

الف: باورها و مفاهيم ذهنی هر فرد اصول و پايه تفکر او را تشکيل می‌دهد. استدلال کردن هم در ساختار سلول‌های مغز طراحی شده است.

ب: اجازه دهيد سخن شما را نقد کنم، باورهای افراد با تجربه و آموزش شکل می‌گيرد اما با قرارگرفتن در شرايط جديد و کسب تجربيات جديد ويا مطالعه و آموزشی جديد، اين باورها ممکن است ديگرگون شود. اين در حالی است که انتظار داريم اصول يک نظريه هميشه ثابت باشد.

الف: اصلاح شدن و حرکت به سمت کمال برای نظريه‌ها اهميت دارد. به بيان ديگر اگر يک نظريه نتواند تناقضات خود را اصلاح کند و باورهای اوليه خود را تغيير دهد با مشکل مواجه خواهد شد. اگر انسان‌ها هم تناقضات باورهای خود را اصلاح نکنند دچار دگم انديشی [1] و جمود فکری خواهد شد. پس اگر بخواهم جمله خود را اصلاح کنم بايد بگويم در هر مقطع زمانی هر انسان يک نظريه است که با تغيير در باورها اين نظريه می‌تواند تغيير کند و نظريه جديدی به وجود آيد. البته تمام اين سخن مربوط به محدوده فکری و اعتقادی انسان است و در اين مباحثه ساير وجوه احساسی و روانشناختی انسان مورد توجه نيست.

ب: اگر هر انسان را يک نظريه بدانيم، آنگاه موضوعاتی مانند قضيه ناتماميت گودل نيز در مورد آن قابل بررسی خواهد بود.

الف: بله. بر اساس قضيه ناتماميت، معتقدم که هيچ انسانی کامل نيست. کسی که مدعی باشد پاسخ هر سوالی را می‌داند، نظام باورهايش دارای ناسازگاری و تناقض درونی است. هر کس که دارای تفکراتی درست باشد هيچوقت به اين باور نمی‌رسد که تفکراتش درست است. لذا انسان‌های وارسته هميشه در خوف و رجاء هستند.

ب: با اين روش ادامه دهيم تمام مکاتب فکری و اديان را هم نظريه خواهيد دانست.

الف: البته. مگر نه آن که مکاتب فکری و فلسفی اصول و تعاريف مشخصی دارند و اگر کسی به آن اصول معتقد باشد، خواسته يا ناخواسته پيرو آن مکتب در نظر گرفته می‌شود؟!

ب: نظر شما شايد در مورد مکاتب فلسفی قابل پذيرش باشد اما در مورد اديان به ويژه اديان الهی بيان اين موضوع مخاطره انگيز است. اديان به خالق، خدا ويا خدايانی مرتبط هستند که اين جهان را آفريده ويا آفريده‌اند. بيان اين که اين مفاهيم نيز نظريه هستند و مربوط به ذهن است، مستوجب تکفير، ارتداد و حتی قتل است.

الف: من و شما که قرار نيست در مباحثه‌ای نظری يکديگر را تکفير کنيم. از سوی ديگر در دنيای امروزی افراد در پذيرش يا نپذيرفتن باورهای دينی آزاد در نظر گرفته می‌شوند. پس اجازه دهيد در اين مباحثه قيد و بندهای افراطیون دخالت داده نشود.

ب: پيش فرض شما برای اين مباحثه را می‌پذيرم. بر اين اساس قبول دارم که مجموعه باورهای دينی هم در قالب مفاهيم و جملات بيان می‌شود و لذا يک نظريه را تشکيل می‌دهند. اگر درستی باورهای دينی آنقدر بديهی و مشترک بود که همه جبراً آن را می‌پذيرفتند ديگر نيازی نبود خداوند پيام‌رسانانی را برگزيند تا باورهای دينی را برای مردم تبليغ کنند.

الف: تا اينجا در مورد نظريه صحبت کرديم و گريزی به قضيه ناتماميت گودل داشتيم.

ب: اجازه دهيد آنچه تا اينجا آموختم را به صورت خلاصه مرور کنم.

الف: بفرماييد.

...


1. جزمیت، خشک اندیشی یا دُگماتیسم یا جزم گرایی (به انگلیسی: Dogma) عبارت است از روش اندیشه گری غیر انتقادی، غیر تاریخی و متافیزیکی، که بر بنیاد باورهای جزمی روایت شده، یعنی نظرات، برهان ها و باورها استوار است، باورهای ثابت را به مثابه حقایق همیشه همان و همه جا درست، می انگارد بی این که آن ها را در روندهای تاریخی شناخته شده، مورد آزمون و آزمایش قرار دهد، بی این که بر بنیاد دانش های تازه و آموزه های عملی نوین به بازبینی درون مایه حقیقت آن ها و ارزش معرفتی آن ها بپردازد.