کتاب روزی که صداها را دیدم
- مقطع تحصیلی: عمومی
به نام خدا
الهم صل علی محمد و آل محمد
نام کتاب: روزی که صداها را دیدم
نويسنده : دکتر مجيد ميرزاوزيري
چاپ اول : 1384
فرمت فايل: PDF
تعداد صفحات : 93
حجم فايل : 476KB
خرید فایل pdf کتاب روزی که صداها را دیدم
خرید کتاب و تحویل کتاب درب منزل. شما عزیزان میتوانید کتاب های موجود را خریداری نموده و آن را از طریق پست درب منزل تحویل بگیرید. لیست کتابهایی که می توانید به صورت پستی خرید نمایید به مرور تکمیل خواهد شد. همچنین اگر به کتابی نیازمندید که در لیست نیست می توانید « درخواست تهیه کتاب » داشته باشید. |
بدیهی است هر نویسنده ای از این که نوشته اش مورد تعریف و تمجید قرار گیرد، خوشحال میشود، اما من معتقدم نقدی که به بررسی ضعفها بپردازد باعث جلوگیری از تکرار کاستیها خواهد شد و شنیدن این ایرادها، عملاً نتیجهی بهتری از تعارفات و تمجیدها دارد. از این رو تصمیم گرفته بودن که تا وقتی نقدی بر کتاب قبلی خود ندیدهام دوباره ننویسم. ولی اتفاقی که در زندگیام رخ داد باعث تالیف زودهنگام داستان حاض شد.
اگر این حکایت را حتی از زبان یک دوست می شنیدم باور نمیکردم و میپنداشتم جزئیات جور آمده در این واقعه، همانند داستانهای رؤیا گونهای است که کودکان در بازیهای خود سر هم میکنند. اما واقعیتی که زندگی مادرم، بتول کرباسفروشان، را دگرگون ساخت محکمتر از آن بود که دروغ یا رؤیا تلقی شود. کسانی که کتابهای قبلی مرا خوانده بودند میپرسیدند که چرا رویداد معجزهآسای زندگی مادرم را نمینویسم و من پاسخی بر اصرار آنها نداشتم. میدانم که وظایف دیگری در زندگی کوچک علمی خود دارم که باید به آنها بپردازم و شاید در انجام آنها تعلل ورزیدهام، اما هر بار به خود میگویم انجام کارهای روزمره باشد برای بعد و انگار نیرویی مرا به این گونه کارها وادار میکند. به هر حال هر کسی به چیزی علاقه دارد و من همواره بر این باور بودهام که پرداختن به علاقهها به مراتب دلنشینتر از دست و پا زدن در طوفان روزمرگیهای زندگی است.
کسانی هستند که وقتی از موضوعی بیاطلاعند آن را بیهوده میپندارند و تعریف آنها از علم، و شاید هنر، فقط آن چیزهایی است که خودشان بدان میپردازند و غیر از آن را نه علم میخوانند و نه هنر. من نه تنها کار آنان که قضایای مجرد ریاضی را با لذتی زایدالوصف خلق میکنند تقبیح نمیکنم، بلکه خود نیز به جنبههای مجرد ریاضیات عشق میورزم. اما معتقدم پرداختن به آن مهم نباید ما را از وظیفهی دیگری که در برابر اجتماع داریم، باز دارد. شعر میتواند بخش احساسی مغز ما را نوازش دهد و ریاضیات، اقلیم منطقی ذهن را بارور میسازد. پرداختن به یکی از این دو، مانع دیگری نخواهد شد. با این حال کسی که تنها یکی از این دو توانایی را در اندیشهی خود شناسایی کند مورد احترام است و به هر کدام بپردازد به دیگری نیز راه خواهد یافت.
خواندن کتاب حاضر به سختیِ بازگشت به منزل آخر نیست و داستان به سادگی پیش میرود، چرا که این بار سعی داشتهام داستانم مخاطبان بیشتری داشته باشد. تنها چیزی که ممکن است مشکل باشد استفاده از اعداد به جای اسامی است که چون تعداد اعداد کلیدی از بیست تا کمتر است نباید به خاطر سپردن آنها سخت باشد. به هر حال فهرست الفبایی انتهای کتاب، خواننده را در یافتن مکانی که عدد مورد نظر برای اولین مرتبه ظاهر شده است کمک خواهد کرد. البته شاید ذکر نکتهای کوچک در مورد حساب در مبنای 5 بد نباشد. منظور از عدد میباشد و مثلاً یعنی که همان 290 است. همچنین برابر میباشد و مثلاً یعنی که همان 81 است.
از دوست گرانمایهام دکتر مسعود زمانی که با دقت و حوصلهی بسیار، پیش نوشتههای مرا خواند و علاوه بر ویرایش ادبی، نکاتی ظریف را در نوشتن داستان به من گوشزد کرد، متشکرم. همچنین از وحید عرفانیان که این بار هم با طرح زیبای خود برای جلد کتاب، آن را زیبا نمود تشکر می کنم.
همچنین از آقایان پوریا پزشکی و سیاوش خالدان و خانم ها مبینا انتظاری، هدی حیدری، سمانه صمیمی، مهشید علایی، نوشین میرزاده و یاسمن واقعی که نسخه اول کتاب را مطالعه نمودند، ممنونم. در حقیقت پیشنهادهای جالب ایشان باعث تغییراتی اساسی در داستان گردید.
طبق معمول دوست داشتهام که ردپایی از ریاضیات در نوشتهام بیابید و گرچه اصل داستان واقعی است، ظهور ریاضیات در برخی جاها آن را کمی رؤیایی کرده است. از خوانندگان خوبی که خطاهایم را می بینند و بی تعارف، از طریق پست الکترونیکی این ایمیل آدرس توسط سیستم ضد اسپم محافظت شده است. شما میباید جاوا اسکریپت خود را فعال نماییدآنها را به من گوشزد خواهند کرد بسیار سپاسگزارم.
مجید میرزاوزیری
تابستان 1384