کانتور ، جورج فردیناند لودیگ فیلیپ - صفحه سوم زندگی نامه کانتور

کانتور در سال 1897 در اولین کنگرهی بین المللی ریاضیدانها در شهر زوریخ حضور داشت. در سخنرانیهای آنها در کنگره آمده است :
... هرویتز ( Hurwitz ) کانتور را به صراحت مورد تحسین فراوان خود قرار میدهد و وی را به عنوان تنها غنا دهندهی تئوری توابع ، معرفی میکند. جاکوس هادامارد ( Jacques Hadamard ) نظرش را چنین بیان میکند که نمادهای نظریهی مجموعهها ، مستنداتی شناخته شده و ضروری بودند...
کانتور در کنگره ددکیند را ملاقات کرد و آنها دوستی شان را از سر گرفتند. با این وجود کانتور در زمان برگزاری کنگره، اولین پارادوسهای نظریه مجموعهها را کشف کرده بود. کانتور پارادوکسها را هنگام بررسی اجمالی مقالههای سالهای 1895 و 1897 کشف کرد و در نامهای که در سال 1896 به هیلبرت نوشته ، پارادوکسها را برای او شرح میدهد. بورالی (Burali)- فورتی (forti) نیز مستقلاً پارادوکسها را کشف کردند و در سال 1897 آنها را منتشر کردند. کانتور مکاتباتش با ددکیند را شروع کرد تا بفهمند چگونه مسائل را حل کنند، اما حملات مکرر بیماری روانیاش او را وادار کرد در سال 1899 مکاتباتش با ددکیند را متوقف کند.
هرگاه کانتور از دوره افسردگیاش رنج میبرد، تصمیم میگرفت از ریاضیات به فلسفه و علاقه زیادش به ادبیات، معتقد بود که فرانسیس بیکن ( Francis Bacon ) نمایشنامههای شکسپیر را نوشته است، روی آورد. مثلاً در دوران بیماریاش در سال 1884 درخواست کرد تا به او اجازه دهند به جای ریاضیات در مورد فلسفه سخنرانی داشته باشد و در سالهای 1896 و 1897 مطالعات مشتاقانهاش روی نوشتههای مربوط به دورهی ملکه الیزابت را شروع کرده بود تا نظریهاش در مورد بیکن-شکسپیر را اثبات کند. وی در همین سالها شروع به انتشار جزوههایی با سوالات ادیبانه کرد. مرگ مادرش در اکتبر 1896 و همچنین مرگ برادر کوچکترش در ژانويه 1899 فشار روحی بسیار زیادی بر کانتور وارد کرد.
با درخواست کانتور و پذیرش آن در اکتبر 1899 ، از تدریس در نیم سال تحصیلی 1899-1900 کناره گیری کرد. پس از آن در شانزدهم دسامبر 1899 ، گوچکترین پسرش درگذشت. کانتور از این زمان تا آخر عمرش با بیماری روانی افسردگی مبارزه میکرد. او تدریس را ادامه میداد ولی در برخی از ترمهای زمستانی مانند سالهای 03-1902 ، 05-1904 و 08-1907 مجبور میشد تدریسش را کنار بگذارد. همچنین کانتور از سال 1899 به بعد، برخی اوقات یعنی زمانهایی که دچار بدترین حملات بیماری میشد، در آسایشگاه بسر میبرده است.او تلاشش برای انتشار نظریهاش در مورد بیکن – شکسپیر را ادامه داد و یقیناً ریاضیات را به طور کامل رها نکرد. او در سپتامبر 1903 در یکی از نشستهای Deutsche Mathematiker-Vereinigung در مورد پارادوکسهای نظریهی مجموعهها سخنرانی کرد و همچنین در آگوست 1904 در کنگرهی بزرگ ریاضی دانها در هایدلبرگ (Heidelberg) شرکت کرد.
کانتور در سال 1905 پس از پشت سر گذاشتن دوران بیماریاش در بیمارستان و بازگشتش به خانه، یک اثر مذهبی نوشت. همچنین وی مکاتباتی با ژوردان (Jourdain) در مورد تاریخچهی نظریهی مجموعهها و رسالهی مذهبیاش داشت. او به خاطر بیماریاش بسیاری از کارهایش را در سال 1909 رها کرد و در سالهای 1910 و 1911 فقط کارهای دانشگاهیاش را انجام میداد. در همین سال بود که او از دریافت دعوتنامه دانشگاه آندروز (St Andrews) در اسکاتلند برای شرکت در جشن پانصدمین سال تأسیس دانشگاه، به عنوان یک دانشمند تراز اول خارجی حضور یابد، بسیار خوشحال شده بود.جشن در 12 تا 15 سپتامبر 1911 بود اما :
ظاهراً در ملاقاتها کم کم شروع به رفتارهای عجیب و غریب میکند، صحبتهای طولانی مدت در مورد مسألهی بیکن – شکسپیر؛ سپس چند روزی به لندن مسافرت میکند.
کانتور امیدوار بود تا راسل (Russell) را که به تازگی اصول ریاضیات ( Principia Mathematica) را منتشر کرده بود، ملاقات کند. با این وجود، بیماریاش و خبرهایی که از بیماری پسرش دریافت کرده بود، باعث شد تا بدون دیدار راسل به آلمان برگردد. کانتور در سال بعد موفق به دریافت درجه دکترای افتخاری از دانشگاه آندروز شد ولی آنچنان بیمار بود که نتوانست شخصاً مدرکش را دریافت کند.
کانتور در سال 1913 بازنشسته شد و سالهای آخر عمر خود را با بیماری و کمبود آذوقه به خاطر شرایط جنگی در آلمان سپری کرد. مراسم بزرگی برای تولد هفتاد سالگی کانتور در سال 1915 از طرفهاله طراحی شده بود که به خاطر جنگ مجبور به لغو آن شدند ولی مراسم کوچکی در خانهاش برگزار شد. کانتور در ژوئن 1917 برای آخرین بار به آسایشگاه رفت و مکرراً در نوشتههایش به همسرش از او میخواست تا موافقت کند که به خانه برگردد. او به علت سکته قلبی درگذشت.
هیلبرت آثار کانتور را چنین توسیف میکند :
...« عالیترین دستاوردهای نبوغ ریاضی و یکی از بزرگترین موفقیتهای صرفاً عقلانی فعالیت انسانی است »...