یوهان برنولی - صفحه سوم معرفی یوهان برنولی
ارائه نظريات رياضي از جانب يواهن برنولي همچنان ادامه داشت. در سال 1694 تابع را مورد بررسي قرار داد و همچنين سري ها را با استفاده از روش هاي انتگرال گيري جزء به جزء مورد تحقيق قرار داد. انتگرال گيري از نظر برنولي به عنوان عکس عمل ديفرانسيل گيري (مشيق گيري) مورد بازبيني قرار گرفت و با اين روش او موفقيت زيادي در انتگرال گيري معادلات ديفرانسيل به دست آورد. او سري ها را جمع بست و متوجه شد که قضاياي جمعي توابع مثلثاتي و هذلولوي را مي توان به درستي در معادلات ديفرانسيل به کار برد. ارائه اين مطلب بي نظير در زمينه ي رياضي به دريافت جايزه اي در سال 1695 منجر شد و در همين زمان بود که دو پست رياستي به او پيشنهاد شد. پستي در هاله (halle) و پستي در رياضيات در گرونينگن. مقام دومي که به او پيشنهاد شده بود به توصيه ي هوينس (Huygens) بود، پستي که يوهان آن را با شادماني فراواني و نه کم، پذيرفت چرا که او حالا هم مرتبه برادرش ژاکوب شده بود که خيلي زود نسبت به پيشرفت يوهان حسادت مي ورزيد. با اين حال همه ي تقصيرها از جانب ژاکوب نبود و يوهان هم به همبن اندازه در تيرگي روابط مقصر بود. جالب است ذکر کنيم که يوهان به رياست رياضي منصوب شده بود ولي در نامه ي انتصاب وي، توانايي هاي پزشکي او ذکر شده بود و به او فرصتي در بکارگيري پزشکي، در زماني که در گرونينگن است را پيشنهاد مي کند.
يوهان برنولي با دروتي فالکنر (Drothea Falkner) ازدواج کرد و اولين فرزندشان فقط 7 ماه داشت که خانواده در اول سپتامبر 1695 به هلند رفتند. اين فرزند، همان نيکولاس(II) برنولي بود که او هم با ادامه ي اين راه، رياضي دان شد. شايد زمان خوبي براي ذکر اين نکته باشد که دو تن ديگر از فرزندان يوهان برنولي هم ، براي رياضي دان شدن پيش رفتند: دنيل برنولي که زماني که خانواده در گرونينگن بود به دنيا آمد و يوهان(II) برنولي.
نه همسر يوهان و پدر خانمش هيچ يک از نقل مکان آن ها به گرونينگن خوشحال نبودند ، مخصوصاً اين که چنين سفري با وجود يک نوزاد کم سن و سال بسيار سخت بود. بعد از مشخص شدن سفر در اول سپتامبر، آن ها مي بايست از منطقه اي مي گذشتند که نظاميان در آن در حال جنگ بودند، سپس با قايق از رين (Rhine) گذشتند و سپس با درشکه و بعد دوباره با قايق به سوي مقصدشان رهسپار شدند. در 22 اکتبر به گرونينگن رسيدند تا زندگي ده ساله شان را در آن جا آغاز کنند که پر از سختي هايي بود. يوهان درگير يک سري مشاجرات مذهبي شد، دومين فرزندش که دختر بود در سال 1697 به دنيا آمد و تنها 6 هفته زنده ماند و به طوري که گزارش شده، از يک بيماري شديد رنج مي برد و در اثر همان بيماري درگذشت.
در يکي از اين بگومگوهاي مذهبي متهم به تکذيب احياء مجدد جسم شد، اين اتهام برپايه ي نظريات پزشکي که داشت به او وارد شد. در دومين درگيري در سال 1702 ، يکي از دانشجويان دانشگاه گرونينگن به نام پتروس ونهوسن (Petrus Venhuysen)، با انتشار جزوه اي، برنولي را اساساً به پيروي از فلسفه ي دکارت (Descartes) مورد اتهام قرار داده بود. همچنين اين جزوه برنولي را به مخالفت با عقايد کالوينيسم و به محروميت هواداران آن از آسايش و سوق دادن آن ها به مشقات مسيحيت؛ متهم مي کند. برنولي يک جوابيه ي طولاني دوازده صفحه اي به مسئولان دانشگاه نوشت که هنوز موجود است :
...«... اگر ونهوسن بدترين دانشجو نبود ، من اين قدر ناراحت نمي شدم. يک جاهل به تمام معني ، که فکر نمي کنم هيچ مرد علمي او را باور داشته باشد يا او را مورد احترام قرار دهد و مطمئناً او در مقامي نيست که يک مرد شريف و يک استاد شناخته شده ي دنياي علم را بد نام کند....
... در تمام عمر، عقايد اصلاحي مسيحيت خود را اعلام مي داشتم ، اکنون هم همين طور... او مي خواهد مرا وادار کند که به خاطر هواداران غير سنتي از عقايدم درگذرم، در يک بدعت گذاري و در واقع خيلي مغرضانه او مي خواهد مرا مورد نفرت جهانيان قرار دهد و مرا با انتقام مقامات حاضر و مردم عادي روبرو سازد... »...